ماجراهای خواندنی یک محله قدیمی/ کوچه خلبانپرور به روایت اهالی
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۰۴۵۱۴
کوچه «کنی» از دل باغها و زمینهای سبزیکاری به وجود آمد. سال ۱۳۲۰ تنها ۵خانواده در این کوچه زندگی میکردند، کوچهای در انتهای خیابان۲۴ متری.
به گزارش همشهری آنلاین، آن روزها خیابان ۲۴ متری هنوز اهمیت امروزش را نداشت. رفته رفته باغها خراب شدند و کوچهها موازی یکدیگر شکل گرفتند، اما در گذر زمان هنوز اهالی قدیمی کوچه کنی، صفا و صمیمیتهای سابق را فراموش نکردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«در ابتدا، نام کوچه کنی نبود. این کوچه را با عنوان کوچه نزدیک به «باغ پوستی» میشناختند. باغ پوستی، باغی بود که در آن پوست دباغی شده گوسفندها را نگهداری میکردند، حتی پوست حیوانات شکاری را هم به این باغ منتقل میکردند. باغ پوستی محلی بود برای انبار پوستهای صادراتی به خارج از کشور.» این اطلاعات را محمدعلی طاهری در اختیار ما میگذارد. او ۸۱ سال دارد و از سال ۱۳۲۵ ساکن کوچه کنی است.
طاهری که خانهاش را درست میانه کوچه ساخته میگوید: «روز اول به من گفتند هر قطعه زمینی را که میپسندی انتخاب کن و من به دلیل وضع اجتماعی آن روزهای شهرری، زمینی در وسط کوچه و در باریکترین قسمت آن انتخاب کردم تا امنیت بیشتری داشته باشیم. غافل از اینکه سالها بعد خانههای ابتدای کوچه ارزش بیشتری خواهد داشت.»
محمدعلی طاهری همانطور که عصایش را به سمت انتهای کوچه نشانه میرود میگوید: «این طرف کوچه که به خیابان ۲۴ متری میرسد، در محاصره باغها بود و سمت دیگر کوچه که به خیابان ورامین میرسید راسته سنگبریها بود.»
محمدعلی طاهری با اشاره به اینکه زمینهای کشاورزی به آقای رستمآبادی تعلق داشت میگوید: «وقتی او زمینهای کشاورزی و کوچه قوارهبندی شده را به آقای کنی فروخت نام کنی بر زمینهای کشاورزی و این کوچه باقی ماند تا اینکه یکی از فرزندان این کوچه در سالهای دفاعمقدس شهید شد و حالا کوچه ما به نام شهید حمید حیدری مزین شده است.»
پدر اهالی کوچهرحیم ذوالفقاری، عمر ۷۷ ساله خود را در این کوچه گذرانده است. بیشتر اهالی او را عمورحیم صدا میزنند. عمورحیم میگوید: «۷سالم بود که به این کوچه آمدیم. خانهها همه کاهگلی بودند و سقفهای گنبدی داشتند. همه آبانبارها از آب نهری که در کوچه جریان داشت پر میشدند. این نهر هم از چشمهعلی سرچشمه میگرفت. این نهر از داخل بعضی از خانهها میگذشت و به آنها خانه آبی میگفتند. خانههای آبی در مقایسه با سایر خانهها محبوبیت بیشتری داشت.»
مشهدی رحیم در بین گفتههایش مرتب از پدرش براتعلی یاد میکند و میگوید: «پدرم۱۲۰سال از خدا عمر گرفت و با اینکه وضع مالی خوبی نداشت، اما همیشه به فکر مردم بود. آن روزها هر شخصی با هر وضع اقتصادی خود را موظف میدید دست دیگری را بگیرد.»
غلامحسین توسلی، ۷۵ سال در این کوچه زندگی کرده است. او میگوید: «وقتی به این کوچه آمدم مستأجر براتعلی خدا بیامرزـ پدر مشهدی رحیمـ بودم. تازه ازدواج کرده بودم. همراه مادر و همسرم در یکی از اتاقهای خانه آنها زندگی میکردم. وقتی از شهر قم برایم مهمان میآمد به دلیل کوچکی اتاق مشهدی براتعلی و خانوادهاش در قسمتی از خانه جمع میشدند و اتاقهای بیشتری را به من میدادند تا پیش مهمانهایم شرمنده نشوم. با حمایت آنها بود که توانستم خانهای بخرم و برای همیشه همسایه آنها شوم.»
توسلی به پسر ۵۰ سالهاش هم اشاره میکند و میگوید: «علیرضا در خانه براتعلی به دنیا آمد. ما با اینکه همسایه بودیم، اما در حق هم برادری کردیم. فرزندانم اهل این خانه را عمو و عمه صدا میزدند.» علیرضا توسلی که بازنشسته شرکت ایرانیت است و امروز در همین کوچه بقالی دارد میگوید: «یادش بخیر با بچهها از چند خیابان آن طرفتر بامیه تخممرغی، لواشک خشکه و تخمه میآوردیم و در کوچه بساط میکردیم، اما مشتری نداشتیم. دست آخر مادرهایمان از ما خرید میکردند.»
نوستالژی که همچنان زنده استوقتی اصغرآقا تیرهای چوبی برق را نشان میدهد قدمت خانهها بیشتر به چشم میآید، خانههایی که هنوز زیباسازیهای ۴۰ سال گذشته را دارند، نمای ساختمانهایی که با ترکیب سیمان و خورده شیشههای رنگی تزیین شدهاند. همچنین بعضی از خانههای قدیمی رها شده و بوی نم کاهگل از در و دیوار آن به مشام میرسد.
قدیمیترین ساختمانی که تنها بخش تجاری آن باقی مانده مربوط میشود به مغازه نفتفروشی. این مغازه در دوران دفاع مقدس مسئولیت پخش نفت را برعهده داشت و به نام شعبه نفتی معروف بود. دیدن این مغازه یادآور صفهای طولانی و گاری حاج ممدآقا است، نوستالژی به یادگار مانده برای اهالی این کوچه.
مادر عمو رحیم، همه بچهها را به دنیا آوردتوسلی میگوید: «مادر عمورحیم که همه ما او را زن عمو جونی صدا میکردیم قابله بود. تمام بچههای این کوچه که بالای ۴۰ سال سن دارند را او به دنیا آورده است. مادامی که خانمی در کوچه پا به ماه بود زن عمو جونی کوچه را ترک نمیکرد.» علیرضا توسلی میگوید: «یکی از بهترین خاطرات ما پر کردن آبانبار خانهها بود که از ساعت ۱۲ شب به بعد شروع میشد. همه همسایهها دورهم مینشستیم و هندوانهای قاچ میکردیم. با هم تخمهای میشکستیم و مادرانمان با هم درددل میکردند و پدرانمان نقشه آباد کردن کوچه را میکشیدند.»
حرف که به اینجا میرسد، مشهدی رحیم میگوید: «اگر اسم کنی روی این کوچه مانده دلیلش وقف زمین مسجد محله از سوی آقای کنی بود. اهالی او را فراموش نمیکنند. مسجد امام زمان (عج) با همکاری همسایهها و در اوج فقر اهالی ساخته شد. آن روزها آنقدر پول نقد توی دست مردم نبود. اهالی برای بالابردن دیوار مسجد خودشان وقت غروب کارگری میکردند و بناهای ساکن کوچه، دیوار مسجد را بالا میکشیدند. حتی مصالح را خود اهالی توسط آشنایی که با صاحبان کارخانههای مصالحسازی داشتند با پایینترین قیمت میخریدند. این بود که نام کنی بر این کوچه ماند.»
کوچه خلبانپروراصغر علیخانی، برای خریدن مایع ظرفشویی به بقالی علیرضا آمده است. او هم بزرگ شده این کوچه است. علیرضا توسلی میگوید: «او سالهاست پرستار مادر زمینگیرش است و اهالی او را به خاطر این رفتارش ستایش میکنند.»
اصغرآقا از خاطرات گذشته اینگونه یاد میکند: «بعد از اینکه آبانبارها از جوی وسط کوچه پر و بزم شبانه خانوادهها تمام میشد، تازه بچه درسخوانهای کوچه میآمدند و زیر تیرهای چوبی برق مینشستند و درس میخواندند. ما کوچکتر بودیم و درس خواندن آنها برایمان جالب بود. در بین آنها چند نفری خلبان شدند و من چند روز پیش یکی از آنها را که سالهاست از کوچه ما رفته در تلویزیون دیدم. نام یکی از آنها محمد یزدی بود که او را محمد پهلوان صدا میکردیم. اسم یکی دیگر از آنها حسین بود که فامیلش را به خاطر نمیآورم.»
عمورحیم میگوید: «بخت با ما یار بود که زود این کوچه با برق روشن شد. چون یکی از متمولان شهرری برای راه انداختن پمپ آب در زمینهای کشاورزیاش از اداره برق بهطور مستقیم کابلکشی کرد و تیرهای چراغبرق از کوچه ما میگذشت، اول کوچهمان و بعد از مدتی خانههایمان روشن شد.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: تهران قدیم قیمت طلا و ارز قیمت موبایل زمین های کشاورزی آن روز ها کوچه ما خانه ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۰۴۵۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روستایی که سهم لک لک ها شد | لک لک هایی که روستاییان را مجبور به خانه سازی کردند
همشهری آنلاین زهرا رفیعی: رییس شورای روستای کپرجودکی در اینستاگرامش قصه لکلک جدید را منتشر میکند و از سراسر ایران دوستداران محیط زیست چند نفری هزینه ساخت خانه جدید را برعهه میگیرند و برایش به اندازه نیاز خرید مواد اولیه پول میریزند. چند روز بعد آهنگر روستا که برادر رییس شورای روستاست، سفارش جدید را تحویل میدهد او نیز فقط پول آهن آشیانه لکلک را میگیرد و دستمزدش حال خوب لکلکهاست. لکلکها خانهدار که شوند دیگر تمام سال در روستا میمانند و فقط نسل جدید راهی زیستگاههای گرمتر میشوند. لکلکها به هوای تالابی به این منطقه میآیند که سالهاست برای زنده ماندن میان پساب شهر بروجرد و زهکشهایی که روستاییان برای کشت خیار و برنج زمین را خشک میکنند، در تقلاست. اهالی روستای کپرجودکی به عشق لکلکها سهم مراتع اجدادی خود را به تالاب بخشیدند و اجازه دادهاند این زیستگاه برای سکونت لکلکها باقی بماند. جعفر کرمیپور رییس شورای روستای کپرجودکی در گفت و گو با همشهری از ترجیح عمده جوانان روستا میگوید که میخواهند «تالاب بیشه دالان برای لکلکها حفظ شود»
عکسها: زهرا رفیعی چه شد که به فکر ساختن لانه برای لکلکها افتادید؟شب سیزدهبهدر سال ۸۵ که زلزله ۶.۲ ریشتری آمد لانههای تنومند و قدیمی از روی درختها و سقف حمام روستا به زمین افتاد اما سیل ۱۳۹۸ برای روستای ما برکت آورد. تالاب پرآب شد و دو سال بعد از آن هم به لطف خدا، بارندگی خوب بود. از آن سال زادآوری لکلکها خیلی خوب شد. هر کدام سه تا جوجه را بزرگ کردند. لکلکها تمام سال اینجا ماندند و فقط بچههایشان لانه را ترک کردند. سال بعد لکلکها بالغ به روستا برگشتند. عید ۱۴۰۱ به ناگهان، تمام تیرهای برق پر از لکلک شد. نمیدانستیم چطور به لک لکها کمک کنیم. تجربهای نداشتیم. از دوستان محیط زیستی پرسیدیم آنها گفتند برخی لاستیک کهنه به سر تیر میاندازند. یک ساعت بعد از اینکه سر تیر چراغ برق لاستیک گذاشتیم لکلکها آمدند. آنها دهها بار چوب آوردند و باد زد و لانه را خراب کرد. آقای کلنگری از فعالان محیط زیست اراک پیشنهاد داد که برایشان سبد آهنی بسازیم ولی برای این کار اداره برق باید همکاری کند و سیمهای برق را از بالای دکل پایینتر بیاورد. آقای محمدعلی خسروی رییس اداره برق بروجرد با جان و دل پای کار آمد و با اینکه برایشان هزینه بر بود این کار را کردند. عید ۱۴۰۱ اولین آشیانههای آهنی را نصب کردیم. لکلکها تا ۵ روز سراغ ۷ عدد آشیانه آهنی نیامدند. فکر کردیم ایده خوبی نبوده است. اما یک روز صبح دیدم که در تمام لانهها لک لک نشسته است. اما خشکسالی همان سال باعث شد لکلکها جوجههایشان را از لانه بیرون بیندازند. بحمدالله در سال ۱۴۰۲ لکلکها ۲۳ لانه درست کردند و همه جوجههایشان را نگه داشتند. هیچ تلفاتی هم نداشتیم چون تالاب خشک نبود. از ابتدای امسال تا الان با کمک خیرین و دوستداران محیط زیست ۶ لانه ساختیم. هر لکلکی که خانه بخواهد، چند روزی روی تیر چراغ مورد نظرش مینشیند. در واقع انگار به ما خبر میدهد و ما هم دست به کار میشویم. اهالی روستا به خنده به من میگویند بابای لکلکها، ولی کار اصلی را خیرین میکنند. به زودی ۴ لانه دیگر هم نصب خواهیم کرد.
لک لک ها انتخاب میکنند که روی کدام تیر برق خانه آینده شان ساخته شود مردم چطور کمک می کنند؟وقتی در پیج اینستاگرام اعلام میکنم که میخواهیم برای کللکی آشیانه بسازیم مردم به صورت مشارکتی هزینه ساخت لانه را پرداخت میکنند. افراد با نیت خیرات برای اموات پول ساخت را به دهیاری روستا میدهند. پارسال خواهر زوجی که سه شب بعد از شب عروسیشان در اثر گازگرفتگی فوت کردند، هزینه ساخت یک لانه را به نیت آنها پرداخت کرد. از بودجه دهیاری هم برای ساخت لانه استفاده میکنیم.
قبل از این لک لک ها لانه هایشان را کجا درست می کردند؟بزرگترهای ما میگویند که دهها سال قبل این روستا لکلکهای زیادی داشت. آنها درختهای بلند صنوبر و چنار لانه میساختند. اما با خشکسالی برای دو دهه لکلکها از روستا رفتند. سال ۵۲ پدرم راهی حج شد. بهار آن سال یک جفت لکلک روی تیربرق جلوی خانه پدرم لانه ساخت. اهالی آن دو جفت را حاجی لکلک صدا میکردند. بعدها که لک لک ها دیدند کسی کارشان ندارد روی بام خانهها هم لانه ساختند.
از لانه های باقی مانده از زلزله ۱۳۸۵ لک لکها فقط بهار و تابستان ها اینجا هستند؟سال ۸۵ زلزله آمد و بسیاری از لانهها خراب شد. تا پیش از آن لکلکها با سرما لانههایشان را ترک میکردند و بهار برمیگشتند ولی چند سال بعد دیگر تمام سال اینجا هستند.
آیا لک لک ها تلفاتی هم دادند؟بزرگترین عامل تلف شدن لکلکها ترانس برقی بود که سالی ۱۲-۱۰ بال را به کشتن میداد. اداره برق همکاری کرد و ترانس نزدیک تالاب را عایقبندی کرد و الان تک و توک پرنده مرده ببینیم.
مصالح خانه لکلکها از چیست؟لکلکها با چوبهای خشکی که در بستر تالاب رشد میکند لانه میسازند. بعضی وقتها هم دیدهایم که از لانه همسایهشان چوب میدزدند. روی آسمان دعوا هم میکنند و بالهایشان را به هم میزنند. تا حالا لکلکهای زخمی را هم با کمک فعالان محیط زیست تیمار هم کردهایم.
پرندههای زیادی از طبقات پایینی لانه لک لکها به عنوان خانه خود استفاده میکننداز جمله این گونهها میتوان به گنجشک خانگی، گنجشک درختی، سار، دلیجه معمولی، جغد کوچک، سبزقبای اروپایی، دمجنبانک ابلق، دمسرخ سیاه، کلاغ گردنبور و گنجشک سینهسیاه اشاره کرد آیا گونه دیگری از پرندگان هم میآیند؟
لکلکها وقتی در دو حالت منقارشان را به هم میزنند. یکبار وقتی است که جفتشان به خانه میآیند و دیگری وقتی که احساس خطر کنند. اواسط پاییز تا اوایل زمستان چند جفت درنا به تالاب میآیند و وقتی میخواهند روی تیرهای برق بنشینند، لکلک ها با صدا آنها را دور میکنند. برای تالاب پرندههای مهاجر مثل اگرت و حواصیل و ... میآیند.
شغل اهالی روستاهای مجاور با اهالی کپرجودکی فرق میکند؟شغل ما هم دامداری و کشاورزی است. ولی ما تصمیم گرفتهایم که در اراضی تالابی روستا کشاورزی نکنیم. قسمتهایی از تالاب در فصول گرم خشک میشود در دهه ۴۰ این زمینهای بین ۶ روستای اطراف تالاب صرفا برای دامداری و حصیربافی تقسیم شد. از دهه ۸۰ روستاییان مراتع را تغییر کاربری دادند. از سال ۱۴۰۱ با بالا رفتن قیمتها، اهالی روستاهای اطراف علاوه بر برنج، خیار هم کاشتند. اما ما اهالی روستای کپرجودکی تصمیم گرفتیم که بگذاریم تالاب برای حیات وحش منطقه باقی بماند. ادعای روستاییان اطراف تالاب این است که فقیرند و به پول خیار و برنج نیاز دارند. در حالی که این زمینها از دهه ۴۰ در اختیار کسانی بوده که دامهای زیاد داشتهاند. اهالی کم بضاعت روستاهای اطراف زمینی ندارند که بخواهند بکارند و سود کنند.
لانهای که اهالی کپرجودکی برای لک لک ها با آهن میسازند سود سالیانه مثلا کاشت خیار چقدر است که شما از آن گذشتید؟ به هر حال به نظر می رسد چون این تالاب با وجود ارزشهای زیستی بالا ثبت جهانی نشده وزارت کشاورزی و نیرو با کشت محصولات آب بر مشکلی نداشته باشند.سالها قبل اهالی روستاها با دامداری و نیبری امرار معاش میکردند و سالانه ۵ تن بیشتر گندم نمیتوانستند برداشت کنند. اما از زمان تغییر کاربری اراضی تالابی اوضاع تغییر کرده است. تا آنجا که می دانم یکی از روستاها ۴-۳ میلیارد تومان با گران شدن قیمت خیار درآمد داشته است. ما اهالی روستای کپرجودکی ترجیح میدهیم درآمد روستا از گردشگرانی باشد که برای دیدن طبیعت و لکلکها به اینجا میآیند. دو سال پیش که شروع کردیم به ساختن لانه برای لکلکها با کمک چند راهنمای گردشگری از مردم خواستیم به روستا بیایند. فکر میکردیم حدود ۱۵۰-۱۰۰ نفر مهمان داشته باشیم. از همسرم خواستم کمی آش و نان بپزد. استقبال خیلی خوب بود. حدود ۵۰۰ نفر آمدند ولی ما آماده نبودیم. به نظر ما اگر سازمانهای گردشگری، محیطزیست و استانداری حمایت کند. مثلا روستایمان را سنگفرش کنند، وام بدهند روستا را برای حضور گردشگر آماده کنیم تا از طریق گردشگر اشتغالزایی کنیم و جوانهایمان از روستا نروند.
کد خبر 847871 منبع: روزنامه همشهری برچسبها وزارت میراث فرهنگی و گردشگری حیوانات - حیات وحش سفر - گردشگری حیوانات - انقراض گونهها سازمان حفاظت محیط زیست محیط زیست ایران